معنی فارسی in the offing

B1

در حال نزدیک شدن، به زودی اتفاق افتادن.

Something is likely to happen soon or is imminent.

example
معنی(example):

یک پروژه جدید در حال آماده‌سازی است.

مثال:

A new project is in the offing.

معنی(example):

یک طوفان در حال وقوع است؛ ما باید آماده شویم.

مثال:

A storm is in the offing; we should prepare.

معنی فارسی کلمه in the offing

: معنی in the offing به فارسی

در حال نزدیک شدن، به زودی اتفاق افتادن.