معنی فارسی in-stating

B1

بیان یا بیان کردن چیزی به ویژه از نظر به رسمیت شناختن یا تأکید بر آن.

The act of expressing or stating something clearly and formally.

example
معنی(example):

بیان اهمیت ایمنی می‌تواند از وقوع حوادث جلوگیری کند.

مثال:

In-stating the importance of safety can prevent accidents.

معنی(example):

معلم قوانین جدید را به وضوح بیان می‌کرد.

مثال:

The teacher was in-stating the new rules clearly.

معنی فارسی کلمه in-stating

: معنی in-stating به فارسی

بیان یا بیان کردن چیزی به ویژه از نظر به رسمیت شناختن یا تأکید بر آن.