معنی فارسی inadequatively

B1

به‌طرز ناکافی، به گونه‌ای که نیاز و انتظارات برآورده نشود.

In a manner that is not adequate; insufficiently.

example
معنی(example):

او نگرانی‌های خود را به‌طرز ناکافی بیان کرد و نکات حیاتی را نادیده گرفت.

مثال:

She expressed her concerns inadequatively, missing the critical points.

معنی(example):

گزارش به‌طرز ناکافی نوشته شده بود و موجب سردرگمی خوانندگان شد.

مثال:

The report was written inadequatively, leading to confusion among the readers.

معنی فارسی کلمه inadequatively

: معنی inadequatively به فارسی

به‌طرز ناکافی، به گونه‌ای که نیاز و انتظارات برآورده نشود.