معنی فارسی inamour
B1عاشق، کسی که در حالت عاشقی به سر میبرد.
In a state of romantic love; to be infatuated.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او سالهاست که به عشق دچار شده است.
مثال:
He has been in love inamour for years.
معنی(example):
عاشق بودن میتواند به تجربیات فوقالعادهای منجر شود.
مثال:
Being inamour can lead to wonderful experiences.
معنی فارسی کلمه inamour
:
عاشق، کسی که در حالت عاشقی به سر میبرد.