معنی فارسی inamovable

B2

بی‌حرکت، ناپذیر به تغییر و تمایل برای حرکت یا تغییر چیزی.

Not able to be moved; immovable.

example
معنی(example):

مجسمه به رغم وزش بادهای شدید، بی‌حرکت بود.

مثال:

The statue was inamovable despite the strong winds.

معنی(example):

تصمیم او پس از اتخاذ، بی‌حرکت بود.

مثال:

Her decision was inamovable once she made it.

معنی فارسی کلمه inamovable

: معنی inamovable به فارسی

بی‌حرکت، ناپذیر به تغییر و تمایل برای حرکت یا تغییر چیزی.