معنی فارسی inangulate

B2

گرد کردن گوشه‌ها، برای کاهش زاویه‌های تند.

To make the corners rounded.

example
معنی(example):

برای گرد کردن گوشه‌ها، معمار از عناصر گرد استفاده کرد.

مثال:

To inangulate the corners, the architect used rounded elements.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند که لبه‌ها را به‌صورت گرد درآورند تا از خطرات احتمالی جلوگیری کنند.

مثال:

They decided to inangulate the edges for safety reasons.

معنی فارسی کلمه inangulate

: معنی inangulate به فارسی

گرد کردن گوشه‌ها، برای کاهش زاویه‌های تند.