معنی فارسی inapproachably

B1

به صورت غیرقابل دسترسی و سخت برای نزدیک شدن.

In a manner that is not approachable; unfriendly.

example
معنی(example):

او در مهمانی به طور غیرقابل دسترسی ایستاده بود.

مثال:

She stood inapproachably at the party.

معنی(example):

او به سوالات به طور غیرقابل دسترسی پاسخ داد.

مثال:

He answered the questions inapproachably.

معنی فارسی کلمه inapproachably

: معنی inapproachably به فارسی

به صورت غیرقابل دسترسی و سخت برای نزدیک شدن.