معنی فارسی inasmuch
B2به معنای اینکه، از آنجا که، به خاطر اینکه؛ ارتباط علت و معلولی را نشان میدهد.
Insofar as; to the extent that.
- CONJUNCTION
example
معنی(example):
از آنجا که او زود رسید، یک صندلی خوب گرفت.
مثال:
Inasmuch as he was early, he secured a good seat.
معنی(example):
از آنجا که آنها بهطور قابل توجهی کمک کردند، باید مورد شناسایی قرار گیرند.
مثال:
Inasmuch as they contributed significantly, they should be recognized.
معنی فارسی کلمه inasmuch
:
به معنای اینکه، از آنجا که، به خاطر اینکه؛ ارتباط علت و معلولی را نشان میدهد.