معنی فارسی inassimilable

B2

غیرقابل جذب و درک از سوی دیگران.

Not able to be absorbed or integrated.

example
معنی(example):

این مفهوم برای دانش‌آموزان غیرقابل درک به نظر می‌رسید.

مثال:

The concept seemed inassimilable to the students.

معنی(example):

او دریافت که ایده‌های او غیرقابل ادغام هستند.

مثال:

He found her ideas to be inassimilable.

معنی فارسی کلمه inassimilable

: معنی inassimilable به فارسی

غیرقابل جذب و درک از سوی دیگران.