معنی فارسی inaudibly

B1

به صورت ناشنوا، به طوری که قابل شنیدن نباشد.

In a manner that cannot be heard.

example
معنی(example):

او به طور ناشنوا صحبت کرد و درک او را سخت کرد.

مثال:

She spoke inaudibly, making it hard to understand her.

معنی(example):

او در طول ارائه به طور ناشنوا پچ‌پچ کرد.

مثال:

He whispered inaudibly during the presentation.

معنی فارسی کلمه inaudibly

: معنی inaudibly به فارسی

به صورت ناشنوا، به طوری که قابل شنیدن نباشد.