معنی فارسی incapacious

B2

به معنای ناکافی بودن برای جای دادن یا ظرفیت نداشتن است.

Not having enough space or capacity.

adjective
معنی(adjective):

Not capacious; narrow, small, weak, or foolish.

مثال:

an incapacious soul

example
معنی(example):

کیف خیلی کوچک است که همهٔ کتاب‌هایم را در خود جا دهد.

مثال:

The bag is too incapacious to hold all my books.

معنی(example):

آپارتمان او برای تمام اسباب‌واثاثیه‌شان احساس کوچک بودن می‌کرد.

مثال:

Her apartment felt incapacious for all their furniture.

معنی فارسی کلمه incapacious

: معنی incapacious به فارسی

به معنای ناکافی بودن برای جای دادن یا ظرفیت نداشتن است.