معنی فارسی incarcerating

B1

عمل زندانی کردن، اشاره به روند قرار دادن فرد در زندان.

The act of putting someone in prison.

verb
معنی(verb):

To lock away; to imprison, especially for breaking the law.

معنی(verb):

To confine; to shut up or enclose; to hem in.

example
معنی(example):

زندانی کردن افراد بدون محاکمه می‌تواند منجر به بی‌عدالتی‌ها شود.

مثال:

Incarcerating individuals without trial can lead to injustices.

معنی(example):

عملکرد زندانی کردن نوجوانان نیاز به توجه ویژه دارد.

مثال:

The practice of incarcerating minors requires special consideration.

معنی فارسی کلمه incarcerating

: معنی incarcerating به فارسی

عمل زندانی کردن، اشاره به روند قرار دادن فرد در زندان.