معنی فارسی incarcerations
B1زندانی شدن‌ها، اشاره به تعدادی از موارد زندانی کردن افراد به دلیل جرایم.
Instances of being confined in prison as a result of legal penalties.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of confining, or the state of being confined; imprisonment.
معنی(noun):
Strangulation, as in hernia.
معنی(noun):
A constriction of the hernial sac, rendering it irreducible, but not great enough to cause strangulation.
example
معنی(example):
گزارش نشان داد که سال گذشته زندانی‌شدن‌ها افزایش یافته است.
مثال:
The report indicated a rise in incarcerations last year.
معنی(example):
چندین عامل در نرخ زندانی شدن‌ها در جامعه تأثیر دارد.
مثال:
Several factors contribute to the rate of incarcerations in society.
معنی فارسی کلمه incarcerations
:
زندانی شدن‌ها، اشاره به تعدادی از موارد زندانی کردن افراد به دلیل جرایم.
