معنی فارسی incarmined

B1

انکارمینه، صفتی که به خلق آثار با احساس و رنگ و عمق اشاره دارد.

Drenched or filled with a rich, often emotional quality.

example
معنی(example):

تابلو با رنگ‌های زنده انکارمینه شده بود.

مثال:

The painting was incarmined with vibrant colors.

معنی(example):

شعرهای او اغلب با احساس عمیق انکارمینه شده است.

مثال:

His poetry often feels incarmined with deep emotion.

معنی فارسی کلمه incarmined

:

انکارمینه، صفتی که به خلق آثار با احساس و رنگ و عمق اشاره دارد.