معنی فارسی incasement
B1قاب یا جعبهای که برای محافظت از اشیاء استفاده میشود.
A case or enclosure designed to protect and display an object.
- NOUN
example
معنی(example):
مجسمه در یک قاب قرار گرفت تا محافظت شود.
مثال:
The statue was placed in an incasement for protection.
معنی(example):
آنها یک قاب طراحی کردند تا اثر تاریخی را بهطور ایمن نمایش دهند.
مثال:
They designed an incasement to display the artifact safely.
معنی فارسی کلمه incasement
:قاب یا جعبهای که برای محافظت از اشیاء استفاده میشود.