معنی فارسی incastellate

B1

غیرقلعه‌نشین، منطقه‌ای که در آن هیچ قلعه یا سازه‌ای برای دفاع وجود ندارد.

Not fortified or surrounded by a castle.

example
معنی(example):

روستا غیرقلعه‌نشین بود و هیچ دفاعی محکم نداشت.

مثال:

The village was incastellate, lacking any strong defenses.

معنی(example):

منطقه‌های غیرقلعه‌نشین معمولاً آسیب‌پذیرتر در برابر حملات هستند.

مثال:

Incastellate regions are often more vulnerable to attacks.

معنی فارسی کلمه incastellate

:

غیرقلعه‌نشین، منطقه‌ای که در آن هیچ قلعه یا سازه‌ای برای دفاع وجود ندارد.