معنی فارسی incendiarized

B1

آتش زده شده، به حالت آتش‌زنی درآمده.

Set on fire, usually by someone intentionally.

example
معنی(example):

موزه شب گذشته آتش زده شد.

مثال:

The museum was incendiarized last night.

معنی(example):

گزارش‌ها نشان می‌دهد که ساختمان توسط یک طرف ناشناس آتش زده شده است.

مثال:

Reports indicated the building had been incendiarized by an unknown party.

معنی فارسی کلمه incendiarized

: معنی incendiarized به فارسی

آتش زده شده، به حالت آتش‌زنی درآمده.