معنی فارسی inceptively

B1

به شکل ابتدایی یا آغازین، مربوط به آغاز یک چیز.

In an initial or beginning way.

example
معنی(example):

پروژه به طور ابتدایی با یک ایده ساده شروع شد.

مثال:

The project started inceptively, with a simple idea.

معنی(example):

او به طور ابتدایی، مفهوم را در جلسه معرفی کرد.

مثال:

Inceptively, she introduced the concept at the meeting.

معنی فارسی کلمه inceptively

: معنی inceptively به فارسی

به شکل ابتدایی یا آغازین، مربوط به آغاز یک چیز.