معنی فارسی incentively
B1به طور انگیزشی و با انگیزه برای تشویق دیگران به عمل.
In a manner that provides incentives or motivation.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور انگیزشی برای رسیدن به اهدافش کار کرد.
مثال:
She worked incentivally to achieve her goals.
معنی(example):
این برنامه به طور انگیزشی طراحی شده بود تا مشارکت را تشویق کند.
مثال:
The program was designed incentivively to encourage participation.
معنی فارسی کلمه incentively
:
به طور انگیزشی و با انگیزه برای تشویق دیگران به عمل.