معنی فارسی incessantness
C1پیوستگی، ویژگی یا حالتی که چیزی به طور مداوم ادامه دارد.
The state of being incessant or unending.
- NOUN
example
معنی(example):
پیوستگی شکایتهای او خستهکننده بود.
مثال:
The incessantness of his complaints was exhausting.
معنی(example):
پیوستگی در طبیعت میتواند هم زیبا و هم خستهکننده باشد.
مثال:
Incessantness in nature can be both beautiful and overwhelming.
معنی فارسی کلمه incessantness
:
پیوستگی، ویژگی یا حالتی که چیزی به طور مداوم ادامه دارد.