معنی فارسی incidency
B1رواج یا شیوع، به فراوانی یا وقوع یک پدیده یا رویداد گفته میشود.
The frequency or occurrence of something.
- NOUN
example
معنی(example):
تعداد سوانح در فصل تعطیلات افزایش یافت.
مثال:
The incidency of accidents increased during the holiday season.
معنی(example):
رواج آنفلوآنزا در زمستان معمول است.
مثال:
The incidency of flu during winter is common.
معنی فارسی کلمه incidency
:رواج یا شیوع، به فراوانی یا وقوع یک پدیده یا رویداد گفته میشود.