معنی فارسی incide

B1

تأثیری گذاشتن، تأثیرگذاری بر روی چیزی.

To have an effect or influence on something.

example
معنی(example):

باران بر برنامه‌های من برای پیک‌نیک تأثیری نداشت.

مثال:

The rain did not incide on my plans for the picnic.

معنی(example):

این بر تصمیم ما برای ادامه پروژه تأثیری نداشت.

مثال:

It did not incide on our decision to proceed with the project.

معنی فارسی کلمه incide

:

تأثیری گذاشتن، تأثیرگذاری بر روی چیزی.