معنی فارسی incipiencies
C2مجموعه وضعیتهای شروع یا مراحل ابتدایی.
The various beginnings or initial stages of development.
- NOUN
example
معنی(example):
ابتدای فناوری جدید هیجانانگیز است.
مثال:
The incipiencies of the new technology are exciting.
معنی(example):
ما در مورد آغازهای هنر مدرن در جلسه خود بحث کردیم.
مثال:
We discussed the incipiencies of modern art during our meeting.
معنی فارسی کلمه incipiencies
:مجموعه وضعیتهای شروع یا مراحل ابتدایی.