معنی فارسی incircumscriptible
C1غیرقابل تعریف، به سختی میتوان آن را به یک توضیح خاص محدود کرد.
Not able to be defined or restricted to a specific description.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این مفهوم توسط فلاسفه غیرقابل تعریف شناخته شد.
مثال:
The concept was deemed incircumscriptible by the philosophers.
معنی(example):
برخی از حقایق غیرقابل تعریف و فرار هستند.
مثال:
Some truths are incircumscriptible and elusive.
معنی فارسی کلمه incircumscriptible
:غیرقابل تعریف، به سختی میتوان آن را به یک توضیح خاص محدود کرد.