معنی فارسی incisal
B2مرتبط با دندانهای نیش و برش، به ویژه لبههای دندان.
Relating to the cutting edges of incisors.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
لبههای انسیال دندانها برای بریدن غذا مهم هستند.
مثال:
The incisal edges of the teeth are important for cutting food.
معنی(example):
دندانپزشکان در طول معاینات به سطوح انسیال دقت میکنند.
مثال:
Dentists pay close attention to the incisal surfaces during examinations.
معنی فارسی کلمه incisal
:مرتبط با دندانهای نیش و برش، به ویژه لبههای دندان.