معنی فارسی incisures
B2شکافها یا بریدگیهای کوچک، به ویژه در ساختارهای گیاهی.
Small notches or cuts, often used to describe levels in biological structures.
- noun
noun
معنی(noun):
A notch or indent.
معنی(noun):
A cut or incision.
example
معنی(example):
اصطلاح 'انسیزورها' به طور معمول در زبان روزمره مورد بحث قرار نمیگیرد.
مثال:
Incisures are not commonly discussed in everyday language.
معنی(example):
انسیزورها میتوانند بر روی برگهای خاصی از گیاهان یافت شوند.
مثال:
An incisures can be found on certain leaves of plants.
معنی فارسی کلمه incisures
:
شکافها یا بریدگیهای کوچک، به ویژه در ساختارهای گیاهی.