معنی فارسی incitive

B1

تحریک‌کننده، تضمیمنگر، چیزی که کسی را به عمل یا تصمیم خاصی تشویق می‌کند.

Having the quality of urging or stimulating action.

example
معنی(example):

سخنرانی او تشویق‌کننده بود و مخاطبان را تحریک کرد.

مثال:

His speech was incitive and motivated the audience.

معنی(example):

ذات تحریک‌کننده‌ی کمپین بسیاری از داوطلبان را الهام بخشید.

مثال:

The incitive nature of the campaign inspired many volunteers.

معنی فارسی کلمه incitive

:

تحریک‌کننده، تضمیمنگر، چیزی که کسی را به عمل یا تصمیم خاصی تشویق می‌کند.