معنی فارسی inclasped

B1

به حالت بسته یا پیچیده درآمده.

Having been clasped or enclosed.

example
معنی(example):

گل‌های پیچیده شده هدیه‌ای زیبا بودند.

مثال:

The inclasped flowers were a beautiful gift.

معنی(example):

آنها پارچه را پیچیدند تا ایمن نگه‌دارند.

مثال:

They inclasped the parchment to keep it secure.

معنی فارسی کلمه inclasped

:

به حالت بسته یا پیچیده درآمده.