معنی فارسی incoached
B1بیمدیریتی، حالتی که فرد در حین یادگیری یا آموزشی احساس میکند که هدایت یا راهنمایی مناسبی ندارد.
Feeling uncoached or lacking proper guidance during training or learning.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او احساس بیمدیریتی کرد و در طول تمرین به مشکل برخورد.
مثال:
He felt incoached and struggled during the training.
معنی(example):
بیمدیریتی میتواند منجر به سردرگمی در سناریوهای یادگیری شود.
مثال:
Being incoached can lead to confusion in learning scenarios.
معنی فارسی کلمه incoached
:بیمدیریتی، حالتی که فرد در حین یادگیری یا آموزشی احساس میکند که هدایت یا راهنمایی مناسبی ندارد.