معنی فارسی incomber

B1

به معنای موجودی یا چیزی که به عنوان مانع یا دغدغه محسوب می‌شود.

An obstacle or hindrance, particularly one that is cumbersome or obstructive.

example
معنی(example):

کشتی یک بار اضافی در بندر بود.

مثال:

The ship was an incomber in the harbor.

معنی(example):

آنها سنگ بزرگ را به عنوان مانع در جاده در نظر گرفتند.

مثال:

They considered the large rock an incomber on the road.

معنی فارسی کلمه incomber

: معنی incomber به فارسی

به معنای موجودی یا چیزی که به عنوان مانع یا دغدغه محسوب می‌شود.