معنی فارسی incolumity
B1امنیت، به معنای حالت سلامت یا عدم آسیب پس از یک واقعه خطرناک.
The state of being unharmed or undamaged.
- NOUN
example
معنی(example):
او از طوفان در حالی به سلامت بازگشت.
مثال:
He returned from the storm in a state of incolumity.
معنی(example):
سلامت خدمه پس از فاجعه ستایش شد.
مثال:
The incolumity of the crew was praised after the disaster.
معنی فارسی کلمه incolumity
:
امنیت، به معنای حالت سلامت یا عدم آسیب پس از یک واقعه خطرناک.