معنی فارسی incoincident

B2

غیرمتقارن، به معنای اینکه دو یا چند پدیده به هم مرتبط نیستند.

Not coinciding; not occurring at the same time.

example
معنی(example):

خط زمانی حوادث با یادآوری‌های آن‌ها سازگار نبود.

مثال:

The timeline of events was incoincident with their recollections.

معنی(example):

یافته‌ها با تحقیق‌های قبلی سازگار نبودند.

مثال:

The findings were incoincident with previous research.

معنی فارسی کلمه incoincident

: معنی incoincident به فارسی

غیرمتقارن، به معنای اینکه دو یا چند پدیده به هم مرتبط نیستند.