معنی فارسی incommutable
C1غیرقابل عبور به معنای ناتوانی در حرکت یا انجام کاری است.
Not able to be traversed or exchanged; impassable.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not commutable
example
معنی(example):
به دلیل سیل، راهها غیرقابل عبور بودند.
مثال:
The roads were incommutable due to the flood.
معنی(example):
وظایف غیرقابل انجام منجر به تاخیر در اتمام پروژه میشود.
مثال:
Incommutable tasks lead to delays in project completion.
معنی فارسی کلمه incommutable
:
غیرقابل عبور به معنای ناتوانی در حرکت یا انجام کاری است.