معنی فارسی incompleted
B1ناتمام، اشاره به چیزی که هنوز به اتمام نرسیده است.
Not finished or completed.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گزارش تا تاریخ مشخص ناتمام باقی ماند.
مثال:
The report was left incompleted by the deadline.
معنی(example):
او یک وظیفه ناتمام را ارائه داد.
مثال:
He submitted an incompleted assignment.
معنی فارسی کلمه incompleted
:
ناتمام، اشاره به چیزی که هنوز به اتمام نرسیده است.