معنی فارسی incompleteness
B1نقص، حالتی که چیزی به طور کامل وجود ندارد.
The state of being incomplete or lacking some part.
- NOUN
example
معنی(example):
نقص در دادهها به نتیجهگیریهای نادرست منجر شد.
مثال:
Incompleteness in the data led to incorrect conclusions.
معنی(example):
نقص در پازل حل آن را دشوار کرده است.
مثال:
The incompleteness of the puzzle makes it hard to solve.
معنی فارسی کلمه incompleteness
:
نقص، حالتی که چیزی به طور کامل وجود ندارد.