معنی فارسی inconcinn

B2

بی‌نظم، ناهماهنگ، به ویژه در ارتباط با فرم یا ساختار.

Lacking harmony or order; clumsy or awkward.

example
معنی(example):

طراحی صندلی کاملاً بی‌نظم بود.

مثال:

The design of the chair was quite inconcinn.

معنی(example):

سبک نوشتن او به طور مکرر به عنوان بی‌نظم مورد انتقاد قرار می‌گرفت.

مثال:

Her writing style was often criticized as inconcinn.

معنی فارسی کلمه inconcinn

: معنی inconcinn به فارسی

بی‌نظم، ناهماهنگ، به ویژه در ارتباط با فرم یا ساختار.