معنی فارسی inconsiderately
B1به طور بیتوجه، بدون در نظر گرفتن احساسات یا نیازهای دیگران.
In a manner that shows a lack of consideration for others.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول جلسه بیتوجهانه صحبت کرد.
مثال:
He spoke inconsiderately during the meeting.
معنی(example):
او بیتوجهانه صحبت کننده را قطع کرد.
مثال:
She inconsiderately interrupted the speaker.
معنی فارسی کلمه inconsiderately
:
به طور بیتوجه، بدون در نظر گرفتن احساسات یا نیازهای دیگران.