معنی فارسی inconstancy
B1عدم ثبات به وضعیتی اطلاق میشود که فرد یا سیستم به طور مداوم تغییر کند.
The quality of being changeable or variable; lack of stability.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم ثبات او در روابط اغلب منجر به شکست عاطفی میشد.
مثال:
His inconstancy in relationships often led to heartbreak.
معنی(example):
عدم ثبات در یک دوستی میتواند چالشبرانگیز باشد.
مثال:
Inconstancy can be challenging in a friendship.
معنی فارسی کلمه inconstancy
:
عدم ثبات به وضعیتی اطلاق میشود که فرد یا سیستم به طور مداوم تغییر کند.