معنی فارسی inconsumably

B1

تعریف کامل به فارسی: غیرقابل تصور، به حالتی اشاره دارد که قابل قبول یا مفهوم نیست.

In a manner that cannot be presumed or assumed.

example
معنی(example):

او در آن موقعیت به طور غیرقابل تصور عمل کرد و باعث سردرگمی شد.

مثال:

She acted inconsumably in that situation, causing confusion.

معنی(example):

به طور غیرقابل تصور، او موفق شد مشکل را بدون کمک حل کند.

مثال:

Inconsumably, he managed to solve the problem without help.

معنی فارسی کلمه inconsumably

: معنی inconsumably به فارسی

تعریف کامل به فارسی: غیرقابل تصور، به حالتی اشاره دارد که قابل قبول یا مفهوم نیست.