معنی فارسی incontrollably
B1غیر قابل کنترل، به معنای اینکه فرد نمیتواند احساسات یا واکنشهای خود را مدیریت کند.
In a manner that cannot be controlled.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور غیر قابل کنترل از فیلم خندهدار خندید.
مثال:
He laughed uncontrollably at the funny movie.
معنی(example):
او در صحنه غمانگیز به طور غیر قابل کنترل گریه کرد.
مثال:
She cried uncontrollably during the sad scene.
معنی فارسی کلمه incontrollably
:
غیر قابل کنترل، به معنای اینکه فرد نمیتواند احساسات یا واکنشهای خود را مدیریت کند.