معنی فارسی incontrolled
B1غیر کنترل شده، به معنای اینکه چیزی به حالتی رسیده که تحت کنترل نیست.
Not restrained or regulated.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رشد غیر کنترل شده علفهای هرز به باغ آسیب زد.
مثال:
The uncontrolled growth of weeds damaged the garden.
معنی(example):
احساسات غیر کنترل شده میتواند به تصمیمات بدی منجر شود.
مثال:
Uncontrolled emotions can lead to poor decisions.
معنی فارسی کلمه incontrolled
:
غیر کنترل شده، به معنای اینکه چیزی به حالتی رسیده که تحت کنترل نیست.