معنی فارسی inconverted

B1

غیرمبدل، حالتی است که فرد یا عقاید او تغییر نیافته است.

Not having undergone change or not converted to a different belief or condition.

example
معنی(example):

او پس از بحث‌های زیاد درباره سیاست جدید، همچنان غیرمبدل باقی ماند.

مثال:

He remained inconverted after many discussions about the new policy.

معنی(example):

با وجود استدلالات قانع‌کننده، باورهای او کماکان غیرمبدل بودند.

مثال:

Her beliefs were inconverted despite the persuasive arguments.

معنی فارسی کلمه inconverted

: معنی inconverted به فارسی

غیرمبدل، حالتی است که فرد یا عقاید او تغییر نیافته است.