معنی فارسی incrusting

B2

درخوشی، اشاره به لایه‌ای از مواد که به سطحی می‌چسبد و معمولاً در زمینه‌های زیست‌شناسی و اقیانوس‌شناسی استفاده می‌شود.

The act of forming a crust or layer on a surface, often used in ecological contexts.

verb
معنی(verb):

To cover with a hard crust.

مثال:

a doughnut encrusted with sugar

معنی(verb):

To form a crust.

معنی(verb):

To inset or affix decorative materials upon (a surface); to inlay into, as a piece of carving or other ornamental object.

مثال:

The jeweller encrusted the ring with gems.

example
معنی(example):

لایه‌های درخوشی مرجان، صخره را محافظت می‌کند.

مثال:

The incrusting layer of coral protects the reef.

معنی(example):

جلبک‌های درخوش می‌توانند سنگ‌ها را در آب‌های کم عمق پوشش دهند.

مثال:

Incrusting algae can cover the rocks in shallow waters.

معنی فارسی کلمه incrusting

: معنی incrusting به فارسی

درخوشی، اشاره به لایه‌ای از مواد که به سطحی می‌چسبد و معمولاً در زمینه‌های زیست‌شناسی و اقیانوس‌شناسی استفاده می‌شود.