معنی فارسی inculcative
B2آموزنده، مربوط به روشها و تکنیکهایی که به منظور القا و گنجاندن مفاهیم یا ارزشها در ذهن افراد استفاده میشوند.
Serving to instill or implant; tending to teach or convey a lesson.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
معلم از روشهای آموزنده برای انتقال ارزشهای اخلاقی به دانشآموزانش استفاده کرد.
مثال:
The teacher used inculcative methods to instill moral values in her students.
معنی(example):
روشهای آموزنده در آموزش کودکان نوپا ضروری هستند.
مثال:
Inculcative practices are essential in early childhood education.
معنی فارسی کلمه inculcative
:آموزنده، مربوط به روشها و تکنیکهایی که به منظور القا و گنجاندن مفاهیم یا ارزشها در ذهن افراد استفاده میشوند.