معنی فارسی inculcator
B1بنیانگذار یا شخصی که به القای ارزشها یا مفاهیم خاص در دیگران میپردازد.
A person who inculcates; one who teaches or instills ideas.
- NOUN
example
معنی(example):
آموزنده نقش مهمی در شکل گیری ارزشهای جامعه داشت.
مثال:
The inculcator played a crucial role in shaping the values of the community.
معنی(example):
به عنوان یک آموزنده، مسئولیت آنها راهنمایی ذهنهای جوان است.
مثال:
As an inculcator, their responsibility is to guide young minds.
معنی فارسی کلمه inculcator
:بنیانگذار یا شخصی که به القای ارزشها یا مفاهیم خاص در دیگران میپردازد.