معنی فارسی indefinitely

B2

به صورت نامحدود، به معنی بدون تعیین یک زمان مشخص برای پایان یا ادامه.

Without a defined limit or endpoint.

adverb
معنی(adverb):

In a manner that is not definite.

مثال:

an indefinitely determined fossil

معنی(adverb):

For a long time, with no defined end.

معنی(adverb):

Forever.

example
معنی(example):

او جلسه را به تعویق انداخت به طور نامحدود.

مثال:

She postponed the meeting indefinitely.

معنی(example):

این رویداد به دلیل بدی آب و هوا به طور نامحدود به تعویق افتاد.

مثال:

The event was delayed indefinitely due to bad weather.

معنی فارسی کلمه indefinitely

: معنی indefinitely به فارسی

به صورت نامحدود، به معنی بدون تعیین یک زمان مشخص برای پایان یا ادامه.