معنی فارسی indefinitude
B2وضعیتی که در آن هیچ حیطه یا مرزی وجود ندارد.
A state or condition of being indefinite or infinite.
- NOUN
example
معنی(example):
نامعینی جهان دانشمندان را متحیر میکند.
مثال:
The indefinitude of the universe fascinates scientists.
معنی(example):
فلاسفه معمولاً به نامعینی وجود فکر میکنند.
مثال:
Philosophers often ponder the indefinitude of existence.
معنی فارسی کلمه indefinitude
:وضعیتی که در آن هیچ حیطه یا مرزی وجود ندارد.