معنی فارسی indesert
B1ترک کردن، به ویژه محلی که به آن وابسته هستید.
To leave a place that is familiar and beloved.
- VERB
example
معنی(example):
سخت است که مکانهایی را که سالها آنها را دوست داشتهاید، ترک کنید.
مثال:
It’s hard to indesert places that you’ve cherished for years.
معنی(example):
او مجبور بود خانه دوران کودکی خود را برای یک شغل جدید ترک کند.
مثال:
He had to indesert his childhood home for a new job.
معنی فارسی کلمه indesert
:
ترک کردن، به ویژه محلی که به آن وابسته هستید.