معنی فارسی indexterity

B1

مهارت در جستجو و ترتیب‌دهی اطلاعات که موجب می‌شود فرد بتواند به سرعت به منابع مورد نیاز دسترسی پیدا کند.

Skill in organizing and finding information efficiently.

example
معنی(example):

مهارت نویسنده در پیمایش مضامین پیچیده قابل تحسین است.

مثال:

The author's indexterity in navigating complex topics is commendable.

معنی(example):

مهارت جستجو برای تسلط بر موضوعات چالش‌برانگیز حیاتی است.

مثال:

Indexterity is crucial for mastering challenging subjects.

معنی فارسی کلمه indexterity

: معنی indexterity به فارسی

مهارت در جستجو و ترتیب‌دهی اطلاعات که موجب می‌شود فرد بتواند به سرعت به منابع مورد نیاز دسترسی پیدا کند.