معنی فارسی indiademed
B1که به نوعی به تاجگذاری یا داشتن تاج مرتبط است و به وضوح قدرت یا مقام را نمایندگی میکند.
Referring to someone or something adorned with an indiadem, symbolizing power or rank.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شخصیت تاجگذاریشده در نقاشی نماد حاکمیت است.
مثال:
The indiademed figure in the painting symbolizes sovereignty.
معنی(example):
افسانهای وجود دارد که از ملکهای تاجگذاریشده صحبت میکند که بهخوبی حکومت میکرد.
مثال:
The legend tells of an indiademed queen who ruled wisely.
معنی فارسی کلمه indiademed
:
که به نوعی به تاجگذاری یا داشتن تاج مرتبط است و به وضوح قدرت یا مقام را نمایندگی میکند.